صفحات

۱۳۸۹ دی ۳۰, پنجشنبه

زندگی عاشقانه ویکتور هوگو و خیانت همسر و شاگردش در حق او!! + عکس


«آدل فوشر» سبزه بود. او موهای مشکی داشت و ابروانی کمانی. «آدل» در
16 سالگی زیبا و جذاب بود. او اولین عشق «ویکتور هوگو» بود. ویکتور و آدل همدیگر را از بچگی می‌شناختند. دو خانواده فوشر و هوگو با هم صمیمی بودند و بچه‌هایشان با هم بزرگ شدند. آدل تنها کسی بود که ویکتور
عاشقانه تحسینش می‌کرد. ویکتور هوگو از همه کس و همه چیز داستان ساخت اما خودش شخصیت اول یک تراژدی بود. زندگی عاشقانه ویکتور از نوجوانی آغاز شد. او عاشق آدل، دختر همسایه‌شان بود.
مادر ویکتور اما با این رابطه مخالف بود و دختر خانواده فوشر را لایق این عشق نمی‌دانست. از
طرفی پدر آدل هم ویکتور را موجودی مغرور، دمدمی‌مزاج و تن‌پرور می‌دانست. پس ویکتور و آدل ناچار شدند به شکل پنهانی این رابطه عاشقانه را ادامه دهند. ویکتور هیچ تردیدی نداشت که این رابطه منجر به ازدواج می‌شود. او حتی زیر اولین نامه عاشقانه‌اش را گستاخانه با عنوان «همسر تو» امضا کرد. دو سال بعد، وقتی که تعداد نامه‌های رد و بدل شده بین آدل و ویکتور به 200 رسید، آن دو بالاخره با هم ازدواج کردند و حاصل این ازدواج 5 فرزند بود. این اما تازه آغاز قصه بود؛ تراژدی ویکتور هوگو.
 
 
آدل همیشه معتقد بود که هیچ نیست، جز دختری فقیر از طبقه متوسط جامعه. گرچه آدل ظاهر خوبی داشت اما بعدها ثابت شد که عقیده او درباره خودش کم و بیش درست بوده است. آدل سربه‌هوا و کم‌هوش بود. برای او نبوغ و دستاوردهای ادبی همسرش تنها به خاطر ارزش‌های مالی قابل توجه بود.
آدل هیچ وقت نفهمید که چرا ویکتور تمام شب را بیدار می‌ماند و می‌نویسد.

عاقبت بعد از 10 سال مادام آدل هوگو مرتکب عملی شد که از آن شخصیت اصلاً بعید نبود. روز عهدشکنی از راه رسید و آدل به همسرش خیانت کرد!
«چارلز سنت‌بوو»، جوانی بود که با ویکتور هوگو کار می‌کرد. ویکتور او را دوست خود می‌دانست و به این جوان کمک کرد تا در حوزه شعر به تحقیق و تفحص بپردازد. درست در همین دوران بود که سنت‌بوو به زندگی آدل هوگو رخنه کرد. آدل به شکل پنهانی با سنت‌بوو در کلیسا ملاقات می‌کرد. وجه
تکان‌دهنده قضیه برای ویکتور این بود که روزگاری آدل به یاد ملاقات‌های پنهانی «کوزت و ماریوس»، زیر یک درخت شاه‌بلوط به ملاقات او می‌آمد.
ویکتور هوگو بابت این خیانت رنج غیرقابل توصیفی را تحمل کرد. او که در نا‌امیدی دست و پا می‌زد، تنها نوشت: «من به این عقیده رسیده‌ام که امکان دارد کسی که مالک تمام عشق من است، دیگر به من علاقه نداشته باشد. او دیگر به من اهمیت نمی‌دهد. مدت زیادی است كه من دیگر شاد نیستم».
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • StumbleUpon
  • Donbaleh
  • Technorati
  • Balatarin
  • twitthis
 
ساخت سال 1388 گالری عکس, مدل لباس 2014 ,عکس عاشقانه,فانتزی, عکس بازیگران.قدرت گرفته با بلاگر تبدیل شده به سیستم بلاگر توسط Deluxe Templates. طراحی شده بوسیله Masterplan. . بهینه شده برای سیستم فارسی مجتبی ستوده